به گزارش شهرآرانیوز، هر سال تعداد زیادی فیلمساز از سراسر کشور راهی تهران میشوند تا با حضور در جشنواره فیلم کوتاه تهران ویترین هنری سینمای کوتاه کشور را به نظاره بنشینند؛ رویدادی که با پایانیافتن آن، عیارسنجی هنرمندان و منتقدان و مخاطبان از فیلمها آغاز میشود و آثار برگزیده متر و معیاری میشود برای پیشرفت یا پسرفت این سینمای مستقل نسبتبه سالهای گذشته. در هیاهوی فیلمهای پروداکشن و پرسروصدای امسال، فیلم کوتاه «ذره»، اثر فردین انصاری توانست جایزه ویژه هیئت داوران را از آن خود کند. «ذره» فیلمی است متکی بر ایده و بازتعریف تجربه عشق و بسیار وفادار به میزانسن و مقوله زیباییشناسانه که موفق شد نظر هیئت داوران را، با کاندیدشدن در سه بخش بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمبرداری و اهدای تندیس، به خود جلب کند. فردین انصاری که پیش از این، با فیلمهای کوتاه «خانه ابری»، «بیگانه»، «وحشی»، «فشن»، «ماجان» و «لیدی» در عرصه فیلم کوتاه قدمهای بلندی را برداشته، میگوید امسال با «ذره» در مسیر جدید و کاملتری در ادامه فیلمهای قبلی پا گذاشته است.
در ادامه، گفتوگوی شهرآرانیوز را با این فیلمنامهنویس و فیلمساز درباره فیلم متفاوت «ذره»، فضای ذهنیاش و چهلودومین جشنواره فیلم کوتاه تهران میخوانید.
«ذره» فیلمی متفاوت از منظر ایده و فیلمنامهنویسی به شمار میرود؛ کمی درباره ایده اولیه این اثر صحبت کنید.
«ذره» درباره دختری به اسم حناست که عاشق کسی شده که نه او را دیده و نه میشناسد! جرقه اول این ایده از یک کارگاه آموزشی فیلمنامه با موضوع اینکه چطور به ایده محرک استانداردی در فیلم کوتاه برسیم، در ذهنم شکل گرفت. همانطورکه با بچهها کار میکردم، خودم هم در حال تمرین بودم و این ایده در ذهن خودم شکل گرفت. این اتفاق برای من زیاد میافتد که در طول برگزاری کارگاهها، ایدههایی برای خودم شکل میگیرد. وقتی هم که تصمیم گرفتم روی این ایده کار کنم، تبدیل شد به سختترین فیلمنامهای که در تمام مدت این سالها نوشتهام که البته سختشدنش دلایل مشخصی دارد. این فیلمنامه برای من حتی از تجربههای فیلمنامههای بلندی که نوشته بودم نیز سختتر بود و روایت و پرداخت آن ذهنم را بهشدت درگیر کرده بود و فرایند سختی را تجربه کردم.
با توجه به اینکه قصه درباره یک زن است، آیا میتوان گفت «ذره» یک اثر زنانه است؟ و آیا این وجه کار دلیل اصلی چالش و درگیری شما با این ایده بوده است؟
راستش این وجه کار برای من پررنگ نبود و صادقانه بگویم به آن فکر نکردم. ایده خودش به شما میگوید چه مسیری را میرود. خود ایده مسیر اصلی قصه را به من نشان میداد بنابراین زنانه بودن کار هم برایم تبدیل به یک چالش سلیقهای نشد و حتی آن را وجه خوب قصه میدیدم، اما در اصل تکیه من بر ایده بود و الان هم خوشحالم که توانستم خودم را به مسیر درستی که در ماهیت ایده بود، بسپارم؛ ایده و قصهای که حالا خیلی دوستش دارم.به طور کلی این فیلم را بیشتر از کارهای قبلیام دوست دارم و دلیلش این است که این اثر برای من شخصی است و از جهاتی وابستهاش هستم. همه مخاطبان و هنرمندان و دوستانی هم که این اثر را دیدند، معتقد بودند که «ذره» پختهترین و در نتیجه بهترین فیلم کوتاه من است.
فیلمهای قبلی شما مثل ماجان و لیدی، فضایی نزدیک به سوررئال یا فانتری را تجربه میکند؛ آیا در «ذره» هم سعی کردید به این ژانر نزدیک شوید؟
به طور کلی فضای ذره نسبت به ۶ تا فیلم قبلی که ساختم خیلی فیلم آرامتری از نظر شکل و شمایل و فضاست. نمیتوانم بگویم فضایی فانتری و سورئال مثل لیدی دارد. در واقع جهان و شکل و شمایل «ذره» ساده، اما ایده مرکزی آن به شدت رادیکالتر و غیر معمولتر از تمام فیلمهای دیگرم است؛ و اگر قرار باشد آن را در دستهبندی خاصی قرار دهم میشود گفت: رئالیسم جادویی.
برویم سراغ جشنواره فیلم کوتاه تهران. با توجه به تجربه حضورتان در جشنوارههای معتبر داخلی و خارجی، جشنواره امسال را چطور دیدید و فکر میکنید با توجه به دیدهشدن کارهایی که از نظر فنی و تکنیکی بسیار قوی بودند و با هزینههای چندمیلیاردی ساخته شدند، مسیر سینمای کوتاه به چه سمتی پیش میرود؟
ترجیح میدهم درباره این موضوع کلی صحبت کنم. به نظر من حتی اگر موضوع هزینههای زیاد فیلمسازی برای برخی از این آثار را در نظر نگیریم، الان فیلمهایی ویترین سینمای کوتاه میشود که به نظر میرسد مخاطب را با تکنیک و فن کارگردانی گول میزنند تا با هنرِ کارگردانی. انگار که هر چقدر در کارگردانی تکنیکیتر و بیشتر متکی بر دکوپاژ باشی، بیشتر تو را میبینند و اگر بیشتر متکی به هنر کارگردانی و میزانسن و زیباییشناسی باشی کمتر مورد توجه قرار میگیری که البته بخشی از این ندیده شدن طبیعی است چرا که این شکل از اجرا نیازمند یک نگاه و دقت سینماتیک است و چگونه فیلم دیدن در این مورد بسیار مهم میشود.
ناامیدکنندهتر اما اینکه، روش فن کارگردانی با فیلمنامههایی مضمونزده، جواب داده و توانسته مخاطب را با این بُعد کار همراه کند. انگار کاتهای فنی و تکنیکی و شلوغِ امسال خیلی بیشتر توجه مخاطبان را جلب کرده بود. امسال کمتر فیلمی را میدیدی که خودش باشد و قصهای ارگانیک از جهان ذهنی یک نویسنده، بدون نگاه به جریان یا موج سایر فیلمها باشد، و به اصطلاح فیلمی که آرام و خودش باشد. من خودم اصلا به این فکر نمیکردم چه شکلی کارگردانی کنم که فیلمم دیده شود، بیشتر به این فکر میکردم که فیلمنامه و سکانس چه چیزی را میطلبد، لحن و فضا چیست؟ و چطور میتوانم بر اساس اینها میزانسنی بدهم که در نهایت در خدمت مضمون باشد. برای همین خیلی متکی بودم به میزانسن از جمله نور و استفاده از عناصر زیباشناسانه در هنر کارگردانی.
با این حساب، میتوانیم بگوییم عیار هنری فیلمهای امسال بیشتر از سالهای گذشته قابلبحث است؟
امسال فیلمهایی در جشنواره حضور داشتند که خیلی سر و صدا کردند، حقشان هم بود که دیده شوند. چون به لحاظ فنی واقعا فیلمهای خوبی بودند حتی میتوانم واژه فنی را برای فیلمنامهها نیز به کار ببرم که آنها هم به ظاهر یا به لحاظ فنی خوب و مخاطب پسند بودند، اما اگر از فضا و جو جشنواره فاصله بگیریم میبینیم که بیان و عیار هنریشان قابل بحث است.
درباره داوری چه نظری دارید؟
من خیلی دوست ندارم در اینباره حرف بزنم، چون خودم فیلم داشتم و جایزه گرفتم، اما ترسی هم ندارم از گفتن نظر شخصیام به طور واقعبینانه و فارغ از داوری فیلم خودم. به طور کلی معتقدم داوران امسال بر خلاف توقع برخی از مخاطبان، گول برخی از ظواهر را نخوردند، گول تدوین ریتمیک با به رخ کشیدنهای فن سینمایی را نخوردند و برخلاف انتظار دیگران رای دادند. به فن کارگردانی که بیشتر توجه مخاطب جوان یا هنرجو را شیفته خود میکند، توجهی نداشتند. داوران سعی کردند عیار هنری فیلمها را ببینند و نظر دهند و من این را در بین منتقدان و صاحبنظران جشنواره امسال نیز دیدم که نظرشان برخلاف دیگران همسو با داوران، قبل از اعلام نتایج بود؛ هرچند کسانی هم بودند که اعتراض داشتند.
با این توصیفات به نظر میرسد سینمای کوتاه ایران که در سالهای اخیر توانسته بود اتفاقات درخشانی را رقم بزند، امسال به سمت دیگری رفته است. به نظر شما این مسئله آسیب است یا نوعی پیشروی؟
احساس میکنم وضعیت سینمای کوتاه در حال نزدیک شدن به وضعیت سینمای بلند است که بخش مهم آن به آموزش برمیگردد. وضعیت آموزشی سبب میشود که ما در مرحله ایده و فیلمنامه به مشکل بخوریم و متاسفانه هرچه جلوتر میرویم ناامید کنندهتر میشود، اما یک نکته امیدوار کننده هم از نظر خودم وجود داشت و آن بودن استعدادهایی بود که هنوز میتوان در جشنوارهها کشفشان کرد.
بهجرئت میگویم بعضی از فیلمهای بخش استعداد نو از فیلمهای بخش اصلی بهتر بودند. و من فکر میکنم بعضی فیلمهای خوب بخش اصلی امسال برابر با فیلمهای معمولی سالهای گذشته بودند؛ سالهایی که فیلمهایی مثل حیوان، روتوش ساخته شدند، سالهایی که ایده و فیلمنامه و زبان سینما حرف اول را میزد.
نکته دیگر درباره جشنواره امسال این بود که فیلمها صفری و صدی بودند. یعنی از میان ۵۷ اثر، هفت، یا هشت فیلم خیلی خوب بودند و بقیه فیلمها فاصله زیادی با «خوب بودن» داشتند و در این میان حد وسط نداشتیم؛ بنابراین رقابت بین فیلمهای خوب بسیار سخت بود. البته معتقدم جشنواره رقابت نیست و شخصا فکر میکنم انتخاب شدن همیشه مهمتر از جایزه بردن است.
در پایان، به مسیر فیلمسازی خودتان برگردیم. با توجه به دغدغههایی که در فیلمهای قبلیتان داشتید، سناریوی فیلمسازی شما برای آینده چیست و قرار است به چه سمتی پیش بروید؟
به باور من یک فیلمساز در مسیر هنریاش میتواند دغدغه و ارزشهای فکریاش تغییر کند و این جزئی از مسیر ما است. ممکن است چند سال پیش فیلمی ساخته باشم که الان دیگر دغدغه من نباشد. چون به نظرم این بالا و پایین شدن در طول یک مسیر قرار است منتهی به یک فکر، دغدغه یا نگاه شخصیِ باثبات شود.
درباره خودم میتوانم بگویم «ذره» تا الان کاملترین شکل نگاهی است که به دنیا دارم و سعی میکنم روزبهروز با آگاهی بیشتر و واقعبینی بیشتر نسبت به خودم فکر کنم. از الان به بعد هم فکر میکنم بیشتر به فردیت و نگاه به خود، به عنوان یک جور توسعه و تمرکز فردی و انسانی متکی باشم تا دغدغههای پیرامونی اجتماعی و ...، چون تو نمیتونی جامعه را با دغدغههایت تغییر دهی، اما میتوانی متکی به خودت باشی و به این فکر کنی که حقیقت چیست؟ «ذره» برای من هم حاصل همین است، فیلمی که شاید نشانهای است از ادامه مسیر فیلمسازی من.